آکادمی گوگوش !؟ دو جوان بیست و اندی ساله بودند و در قسمت عقب تاکسی با آب و تاب از آمادگی برای شرکت در این آکادمی میگفتند. من هم که در صندلی جلو نشسته بودم ناخواسته متوجه حرفهایشان شدم و وقتی بارها نام این آکادمی را تکرار کردند کم کم باورم شد که یک مبحث دیگر به کالج های ما افزوده شده است و از سر کنجکاوی و برای فهم بیشتر موضوع در همان تاکسی به مدد اینترنت همراه، نام این آکادمی جدید الورود را در گوگل سرچ کردم. نتیجه واقعا برایم قابل حدس نبود و کار این آکادمی نه مبجثی علمی که قصه ای عملی ! داشت. جوانانی که رویای ستاره شدن در سر داشتند در یک شوی تلویزیونی خارج از کشور شرکت کرده و با انواع و اقسام ترفند ها سعی در جلب نظر داوران مینمایند. حتما می پرسید در چه رشته ای!؟ عرض میکنم برایتان ، در رشته آواز البته نه آن چیزی که سنتی است و یا نهایتا پاپ وطنی که سبک های اجق وجق غربی با انواع آرایش ها و البسه های بی هویت و تمام اینها هدیه یک خواننده درباری به جوانان ایرانی است که سالها پیش به بهانه مداوای پزشکی از ایران رفت و اکنون یکی از پای ثابت های شبکه های لوس آنجلسی و محافل برانداز نظام میباشد که در این مقاله نه به این خانم و نه به اعمال و رفتارهای شخصی ، سیاسی و حتی هنری!! ایشان نداریم. به بحث قبلی خود برگردیم ، به آنجا که من به یمن گوگل متوجه منظور آن دو جوان شدم و به بهانه ای وارد بحث آنها گردیدم و البته اینها میسر نمی شد مگر به بذل عنایت ترافیک آخر سالی که مجبور بودیم مسیر ده کیلومتری را ده ساعته!طی کنیم. فرصت را که غنیمت شمردم بحث را به سوی همان آکادمی کشیدم و اطلاع از چند و چون آن و این دو بازهم شروع به تعاریف کهکشانی از آن شو کردند انگار که مدیر تبلیغات آن برنامه هستند و قصد دارند مرا بعنوان اسپانسر متقاعد به سرمایه گذاری نمایند. ولی وقتی گفتم که برای درج در وبلاگم قصد فهم موضوع و اینکه چرا جوانان وارد این سراب شده اند، یکی از آنها گفت: این برنامه که خیلی هم خوب! است چرا که برنامه های اینگونه دیگری هم تهیه میشود که در یکی از آنها برای انتخاب بهترین رقاصان داخلی مسابقه میگذارند و جوانان ایرانی برای بروز استعداد ! خود در حرکات موزون به شهری در ترکیه میروند و پس از پرداخت مبالغ هنگفت در این مسابقه شرکت میکنند و هرچه پوشش لباسشان کمتر باشد و بی حیا تر شوند نمره بهتری میگیرند. متاسفانه دیگر تحمل شنیدن این سخنان! را نداشتم و همانجا از تاکسی پیاده شدم. براستی ما را چه شده، چه کردیم که بعد از سالها یک جوان ایرانی مدینه فاضله خود را در این گونه برنامه ها می یابد آنهم در مقابل چند دوربین و با یک پخش جهانی و دیگر هم برایش مهم نیست اقوام و همسایگان و همشهری ها او را در حال پایکوبی در شبکه های ماهواره ای ببینند!!؟ اشکال کار از کجا بوده است که برخی از جوانانمان آمال و آرزوهایشان به این حد تنزل می یابد و حقیر میگردد!؟ مشکل از خانواده بوده یا از اجتماع؟ سازمانهای فرهنگی کوتاهی کرده اند یا متولیان هنری!؟ یعنی واقعا مدیران مربوطه چاره ای برای این اشکال پیدا نمی کنند؟ چه اتفاقی می افتد که یک جوان ایرانی که یگانه دلیل معروفیت جهانیش نه رقص و آواز و دلبری که فقط غیرت و تعصبش بوده به راحتی در مقابل دوربین هایی با مخاطبین چند صد هزار نفری برهنه شده و کشف حجاب مینماید. بحثم تنبیه نیست بلکه می گویم آیا هیچ مشوقی وجود ندارد تا این عده ولو محدود را جذب نماییم تا اینگونه از ایرانیان چهره ای ورای حقیقت برای جهانیان به نمایش نگذارند!؟ چندی پیش رئیس جمهور در مورد علل بی حجابی اینگونه عنوان کرده بود که برخی ذاتا و بنا به آموزه های خانوادگی بی حجاب هستند و برخی هم نوعی مبارزه سیاسی با نظام میدانند ولی عده ای اغفال شده اند. حال که به صورت مسئله و چرایی بی حجابی رسیده ایم جواب حل این معضل چیست و چه باید کرد که همان عده اغفال شده ، راه صحیح را یافته و به اصل خویش بازگردند!؟ یادمان باشد یکی از دغدغه های اصلی رهبر معظم انقلاب امور مربوط به جوانان است و از هر آنکه در این میان کوتاهی کرده و وظیفه خود را به عهده دیگری واگذارد هیچگاه راضی نخواهند بود و رضایت امام خامنه ای اگر نباشد یقین که آن مقام و مسئول به بیراهه رفته است و هر آنکه دل رهبرم را بیازارد باعث رنجش خاطر شهدا و آقا امام زمان (عج) نیز خواهد بود